ایران و مسیر رفته آن؛ الگویی برای کشورهای منطقه آسیای مرکزی
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۳۶۷۳۰
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس، در میرگزدی که با حضور کارشناسان آسیای مرکزی و روسیه در دفتر این خبرگزاری در شهر «بیشکک» برگزار شد، کارشناسان دیدگاههای خود را در مورد دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب و انتخاب ایران به عنوان الگوی مناسب در مبارزه با غرب بیان کردند.
سرگئی کوژمیاکین: کارشناس مسائل بینالملل
میراث انقلاب اسلامی برای آسیای مرکزی متحد شدن برای آیندهای بهتر است، همه میدانیم که عنصر اصلی هژمونی غرب کنترل بر اطلاعات و جریان اطلاعرسانی است و هدف اصلی این تحریفها و دروغهای آشکار چین، ایران، روسیه و متحدان آنها هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی صحبت از ایران میشود، جریان غربگرا حملات خود را از بهمن 1357 آغاز میکند. در تبلیغات غربی، انقلاب اسلامی به عنوان یک شورش وحشیانه که کشور را به عقب برگرداند، تعریف میشود. به احتمال زیاد همه ما با عکسهای حیلهگرانه با عنوان «قبل و بعد» از انقلاب مواجه شدهایم که از یک سو زنان را با لباسهای اروپایی و از سوی دیگر با حجاب تصویر میکشند اما حقیقت این است که ثروت و منابع قبل از سال 1357 فقط شامل تعداد محدودی از نخبگان سیاسی و گروههای نزدیک به آنها بود. همین بس که در مناطق روستایی متوسط امید به زندگی 50 سال بود، دو سوم جمعیت کشور از دسترسی به مراقبتهای پزشکی محروم بودند، سوءتغذیه همه گیر شده بود و تا زمان سرنگونی حکومت شاه، نرخ باسوادی از 36 درصد فراتر نمیرفت. البته غرب ترجیح میدهد همه اینها را به یاد نیاورد، زیرا ایران قبل از انقلاب اسلامی متحد وفادار آمریکا و ناتو بود.
در سال 1337 قرارداد نظامی دوجانبه بین واشنگتن و تهران به امضا رسید. پیش از این، ایران به عضویت سازمان پیمان مرکزی، یک بلوک نظامی-سیاسی با هدف مقابله با نفوذ شوروی در غرب و جنوب آسیا درآمد.پیروزی انقلاب باعث شد که تهران نقش ناپسند یک دست نشانده غربی را کنار بگذارد و راه توسعه مستقل را در پیش بگیرد. این نکته اصلی است که باید در تحلیل روابط ایران ابتدا با اتحاد جماهیر شوروی و سپس با کشورهای فضای پس از شوروی به آن توجه کنید. البته، در طی 45 سال، رویدادهای مختلفی رخ داده است - هم مثبت و هم منفی. با این حال، جهتگیری کلی توسعه روابط میان ایران و آسیای مرکزی مثبت و متقابلا سودمند است و همسایگی با جمهوری اسلامی بیشک عامل ثبات آسیای مرکزی است. برای اثبات این نظریه، از چند جنبه به آن نگاه میکنیم.
نخست بخش امنیت
ترسناک است که فکر کنیم اگر ایران در مدار نفوذ غرب باقی میماند چه اتفاقی میافتاد. محوری از رژیمهای طرفدار آمریکا که از دریای مدیترانه تا مرزهای چین امتداد مییابد، هم در منطقه آسیای مرکزی و هم در منطقه وسیعتر از جمله روسیه، چین و هند تأثیر بیثباتکننده خواهد داشت. تصور اجرای پروژههایی مانند «یک کمربند و یک جاده» و تعمیق پروژههای یکپارچه سازی مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس دشوار خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران با در پیش گرفتن یک سیاست خارجی واقعا مستقل، به سدی در برابر ماجراجوییهای واشنگتن و متحدانش تبدیل شده است.
تهران سهمی تعیین کننده در شکست داعش در عراق و سوریه داشته است و به کار خود برای جلوگیری از ظهور مناطق تحت محاصره تروریستها در غرب آسیا و افغانستان ادامه میدهد. به طور کلی، ایران مدرن با استقرار قدرتهای غربی و اقمار آن مانند رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا، ماوراء قفقاز، آسیای جنوبی و مرکزی مخالف است.
بخش دوم اقتصاد
اگر قبل از انقلاب اسلامی، ایران وابستگی زیادی به سرمایه خارجی داشت، پس از سال 1357 منابع طبیعی و توان اقتصادی در خدمت کشور و مردم قرار گرفت. جمهوری اسلامی علیرغم سنگینترین تحریمها، توانست در بخشهای مختلف به پیشرفتهای محسوسی دست یابد.
از نظر تولید ناخالص داخلی (بر اساس برابری قدرت خرید) در بین 20 کشور برتر جهان قرار دارد و در رتبه بندی کشورها از نظر سطح فعالیت پژوهشی، ایران به جایگاه پانزدهم رسید. ترکیب پتانسیلهای ایران با جمعیت 85 میلیونی و آسیای مرکزی با جمعیت 70 میلیونی میتواند تاثیر فوقالعادهای داشته باشد. این امر منجر با امضای توافقنامه تمام عیار منطقه آزاد تجاری بین تهران و اوراسیا و همچنین اجرای پروژههای حملونقل و لجستیک مشترک در پایان سال گذشته شد که از جمله آنها میتوان به کریدور بینالمللی شمال-جنوب و ابتکار یک کمربند و یک جاده اشاره کرد.
ایران از جمهوریهای آسیای مرکزی دعوت کرد تا از بنادر خود برای ترانزیت کالا استفاده کنند. سال گذشته توافقنامهای بین تهران و تاشکند برای ایجاد مرکز لجستیکی ایرانی-ازبکی و همچنین ساخت پایانهها و انبارها در بنادر چابهار و بندرعباس منعقد شد. یادداشت مشابهی در نوامبر 2023 با تاجیکستان امضا شد.
بخش سوم اینکه، آسیای مرکزی و ایران فرصتهای بسیار خوبی برای تقویت روابط بشردوستانه دارند، اما تاکنون محقق نشده است. مبنای آنها هم اجتماع تاریخی و فرهنگی است و هم ارزشهای توسعه مستقل و حاکمیتی که انقلاب اسلامی 1357 تعیین کرده است. از نمونههای مثبت آن میتوان به مراکز ایران شناسی افتتاح شده در تعدادی از جمهوریهای منطقه، رویدادهای مختلف فرهنگی و غیره اشاره کرد. نزدیکی ایران و آسیای مرکزی اهمیت بیشتری دارد زیرا فرآیندهای جدی در جهان در حال وقوع است که میتواند نظام روابط بینالملل را برای دهههای آینده تغییر دهد. ظهور مراکز جدید قدرت، نفوذ جهان غرب را تضعیف میکند. جهان قصد ندارد داوطلبانه از مواضع مسلط خود دست بکشد و کانونهای دید قدرت را به رسمیت بشناسد. برای این هدف غرب باید با اراده مردم برای ادغام با هدف آیندهای بهتر، صلح آمیز و عادلانهتر مقابله کند. ایران و کشورهای آسیای مرکزی میتوانند نمونهای از این وحدت باشند.
دیمیتری یولاشکوف: مدیر موسسه راسیسکایا گازیتا و کارشناس مسائل روسیه
روابط ایران و روسیه در دوران تزاری، سپس با اتحاد جماهیر شوروی و امروز با فدراسیون روسیه، سابقهای غنی و طولانی دارد. تا سال 1331، نیروهای شوروی به عنوان گروهی دوست در خاک ایران بودند. زمانی که انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 اتفاق افتاد، نگرش در اتحاد جماهیر شوروی نسبت به آن متناقض بود.
اما در گذر زمان تاریخ نشان داد که ایران راه درستی را انتخاب کرد، به ویژه مولفه معنویت را رها نکرد و این از ارزش ویژهای برخوردار است، در حال حاضر نیز ایرانشناسی بهعنوان قدرتمندترین مؤلفه شرقشناسی روسی بیان شده است. زبان فارسی در دانشگاه سن پترزبورگ، مسکو و سایر مؤسسات آموزشی تخصصی مورد مطالعه قرار گرفت. اکنون این مکتب با شور و شوق دوباره احیا میشود. البته جنگ افغانستان و حمله شوروی به افغانستان در اواخر دهه 80 بر روابط بین کشورها اثر منفی گذاشت.
یک رویداد مهم در پایان دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی، امضای سندی بین دو کشور در سال 1368 در مورد برنامه همکاریهای تجاری، اقتصادی، علمی و فنی بود. روسیه بعدها جانشین این برنامه شد. همه چیز به آرامی پیش نرفت و پس از اعمال تحریمهای غرب علیه فدراسیون روسیه و همچنین ایران، همه چیز به شدت تغییر کرد. ایران یاد گرفته است که نه تنها در شرایط تحریم دوام بیاورد و به طور مستقل هر آنچه را که نیاز دارد تولید کند، بلکه در اقتصاد و علم جایگاه بالایی دارد و همچنین به طور جدی ادعای رهبری منطقهای در غرب آسیا را دارد.
امروز روابط روسیه و ایران چنان با اطمینان در حال توسعه است که ما شاهد تحقق رویای "زبیگنیو بریژینسکی" خواهیم بود یعنی ایجاد محور ایران، چین و روسیه و همچنین شاهد تبادل فعال فناوری میان سه کشور هستیم. اینها نتایج بیداری مردم ایران در دهه پنجاه است که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند.
کانیبک تمیروف: مدیر تلویزیون نورتیوی و فعال رسانهای
افسانهها و اطلاعات غیرموثق زیادی درباره ایران در حوزه رسانه وجود دارد که نگرش منفی و مغرضانه را نسبت به کشور و هر آنچه که به آن مرتبط است، شکل میدهد. قبلاً من و همکاران قرقیزستانیام (خبرنگاران) قبل از اینکه در سال گذشته در چارچوب هیئت دوستی به ایران سفر کنیم و ایران واقعی را بدون واسطه با چشمان خود ببینیم، تصویری ناقص و غیر قابل اعتماد نسبت به ایران داشتیم. قبل از این سفر ما اطلاعات واقعی و کاملی در مورد فرهنگ، مردم، سنتها و آداب و رسوم این کشور جالب و غنی نداشتیم. من به عنوان یک فرد خلاق، بیشتر به فرهنگ علاقه دارم تا سیاست، هرچند امروز نمیتوان یکی را بدون دیگری تصور کرد.
همانطور که مشخص شد، ایرانیها از نظر فرهنگی چندان با ما فاصله ندارند؛ ما از نظر تاریخی اشتراکات زیادی داریم. در ایران نیز روحیه عشایری وجود دارد، زیرا چنین ملیتی در آنجا زندگی میکنند. از نظر مذهبی نیز همه ما مسلمان هستیم، قرآن کریم و پیامبران و سایر ادیان را گرامی میدارند.
یکی از مولفههای مهمی که قابل ذکر است روحیه میهن پرستی و عشق به میهن است که در فضای هم رسوخ کرده و در همه جای خیابانهای شهر (به صورت نقاشی دیواری، بنر و شعار) حضور دارد. ایدئولوژی انقلابی با ریشه اسلامی باعث ایجاد مسئولیت و احساس وظیفه خالصانه در افراد شده است.
به برکت این انقلاب است که ایران با وجود همه تحریمها، 45 سال است که به طور مستقل در حال توسعه است. این روحیه مردم را تسکین میدهد و به آن صلابت باورنکردنی را میبخشد. به طور جداگانه باید به سینمای ایران اشاره کرد که جایگاه ویژه خود را در عرصه بینالمللی و صنعت سینما دارد. تفاوت اصلی آن را میتوان ترویج انسان گرایی، اعتقاد به نیکی، احترام به ارزشهای خانوادگی، سنتها، ایمان به خدا و همانطور که قبلا ذکر شد، عشق به میهن دانست. بزرگترین اتفاق در حوزه سینما در ایران جشنواره بینالمللی فیلم فجر است که به کانون توجه سینماگران در جهان در ایام دهه فجر تبدیل شده است و هر ساله در این رویداد بزرگ به سینماگران از کشورهای مختلف جوایزی اهدا میشود.
آیبولوت آیدوسوف: کارشناس مسائل چین
پیش از انقلاب اسلامی به دلیل اینکه ایران در بلوک غرب قرار داشت و از سوی دیگر چین نیز به مسائل داخلی خود مشغول بود، ارتباط میان دو کشور جدی و حتی تاکتیکی هم برآورد نمیشد. بعد از انقلاب اسلامی ایران، روابط ایران و چین به صورت پویا توسعه یافته است.
نخستین ارتباطات به سال 1298 بازمیگردد زمانی که آخرین پادشاهان قاجار در ایران حکومت میکردند مرحله بعد به دوران ورود کمونیستها به قدرت در سال 1315 اشاره دارد و سرانجام با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979، روابط به سطح کاملاً جدیدی رسید. زیرا ایران در آن زمان سرزمین اصلی چین را به رسمیت شناخت.
اگر از مرحله کنونی روابط بین دولتها صحبت کنیم، باید به ظهور قدرتهای ژئوپلیتیکی در جهان اشاره کرد.ایران اسلامی مانند چین نقش بزرگی در این بازی دارد. تهران امروز یک اولویت بزرگ برای پکن است. مقامات دو کشور قراردادی جامع به مدت 25 سال منعقد کردند که بر اساس آن چین 400 میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری خواهد کرد.
پکن امروز به وضوح فرآیندهای جهان را زیر نظر دارد. ایالات متحده در حال از دست دادن موقعیت خود به عنوان هژمون در غرب آسیا است. سایر کشورهای عربی نفت خیز خلیج فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر) نیز تلاش میکنند سیاستهای خود را دنبال کنند. چین به ویژه ایران را به دلیل موضع روشن و صریح خود در قبال ایالات متحده متمایز میکند و شباهتهایی به این دو کشور وجود دارد. علاوه بر این، موقعیت جغرافیایی ایران و پتانسیلهای ایران و این که جمهوری اسلامی تحت تحریمهای غرب قرار دارد، همچنین یک عنصر اعتماد در طرف چینی است.
دیدارهای منظم در سطوح عالی بین رهبران دو کشور نیز نشانه نزدیکی و احترام متقابل است. روابط نظامی بین کشورها نیز در حال رسیدن به سطح جدیدی است. یک حلقه مهم در ایجاد روابط قوی، اجرای پروژه اقتصادی «یک کمربند، یک جاده» توسط چین است که ایران نیز در آن جایگاه مهمی دارد.
علاوه بر این، شایان ذکر است که ایران امروز واقعاً مدعی رهبری در غرب آسیا است و این را میتوان در موقعیت تزلزل ناپذیر آن در مناقشه فلسطین و رژیم صهیونیستی نیز مشاهده کرد. آنها نه در حرف، بلکه در عمل از فلسطین و جهان اسلام حمایت و دفاع میکنند. مانند چین، انقلاب فرهنگی در ایران فقط در قالبی متفاوت رخ داد، اما نتیجه آن آشکار است. نسلی بزرگ شده که شکستن آن هم از نظر اخلاقی و هم از نظر روحی دشوار است.
در عین حال، کشور نه تنها بر ایمان، بلکه بر یک دولت قدرتمند نیز تکیه دارد. انقلاب اسلامی شالوده فکری و همه ابعاد زندگی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داد و سیاست خارجی مستقل نیز از این تحول مستثنی نبود. ایران اسلامی در حال ظهور در منطقه غرب آسیا و اتحاد با کشورهای بزرگ جهان برای غلبه بر یکجانبه گرایی غرب است.
طلایبک جومادیلف: کارشناس مسائل امنیت بینالملل
انقلاب اسلامی ایران یکی از رویدادهای کلیدی قرن بیستم است، اما متأسفانه در منطقه آسیای مرکزی دست کم گرفته شده است. ما اغلب جنگهای جهانی اول و دوم را به یاد میآوریم و از نظر اهمیت، انقلاب اسلامی ایران نیز اهمیت سرنوشت سازی داشت.
در واقع ایران تنها کشوری در جهان است که 45 سال پیش آشکارا غرب را به چالش کشید. ما در یک زمان سرنوشت ساز زندگی میکنیم - یک نقطه عطف، حوادث تکتونیکی در جهان در حال رخ دادن است که ساختار جدیدی از جهان را شکل میدهد.
از این نظر، انقلاب اسلامی ایران پیشگام است و میتواند به عنوان نمونهای از ذهنیت در سیاست جهانی عمل کند. یعنی دنبال کردن سیاست مستقل خود در دفاع از منافع، با استفاده از مدل سیاسی خود. یکی از شعارهای اصلی انقلاب در ایران اسلامی نه غربی و نه شرقی و همچنین تکیه بر آرمانهای انقلاب اسلامی بود.
این بدان معناست که ایران به طور قاطع ارزشهای لیبرال غربی و ایده کمونیست شرقی قبول نکرد. آنها راه خود را انتخاب کردند و دین اسلام را به عنوان وحدت جامعه انتخاب کردند. تاریخ نشان میدهد که ایرانیها انتخاب درستی کردند. بعضیها هنوز قدر ایران را نمیدانند.
در نتیجه، علیرغم تحریمهای بیسابقه اقتصادی و سیاسی غرب، نخستین جمهوری اسلامی جهان به توسعه خود ادامه میدهد. همانطور که معلوم شد، شما میتوانید بدون فناوریهای غربی با آرامش زندگی کنید، خودتان را توسعه دهید و پیشرفت کنید.
از این نظر برای کشورهای آسیای مرکزی تجربه ایران بسیار ارزشمند است که نیاز به تحلیل و عمل دارد. ما دارای مشترکات زیادی با ایران هستیم. نخست؛ در قرن نوزدهم، آسیای مرکزی و ایران در یک "صفحه شطرنج" قرار داشتند که از آن به عنوان بازی بزرگ یاد میشود. یک تقابل ژئوپلیتیکی بین امپراتوری بریتانیا (یک قدرت دریایی) و روسیه (یک قدرت زمینی) برای تسلط بر منطقه آسیای مرکزی. اولی به اصطلاح "تالاسوکراسی" تسلط بر دریا و گسترش نفوذ خود از طریق آن و دوم "تلوروکراسی" تسلط بر خشکی را دنبال میکرد.
امروز مرحله جدیدی از "بازی بزرگ " از رویارویی بین قدرتها و مبارزه برای آسیای مرکزی آغاز میشود. بنابراین، امروزه میتوان مشاهده کرد که چگونه نمایندگان غرب در مورد سیاست تحریم از بریتانیا، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا اغلب به آسیای مرکزی میآیند. تفاوت اساسی این بازی با بازی نخست این است که در گذشته دو بازیگر (بریتانیا و روسیه) وجود داشتند، اما امروز بازیگران بیشتری وجود دارند: فدراسیون روسیه، چین، غرب (ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا)، ترکیه و کشورهای عربی از جنوب. ایران هم باید در این بازی حضور داشته باشد؛ زیرا ایران دارای تجربه، علم و فناوری و فرهنگ کهن است. کشورهای آسیای مرکزی و سایرین فقط باید بیاموزند بدون کمک غرب زندگی کنند. چرا ما باید اشتباهات را تکرار کنیم اگر ایران قبلاً این مسیر را گذرانده است پس ما میتوانیم آن را مبنا قرار دهد و از آن به نفع رفاه خود استفاده کند.
معجزه ایرانی رخ داد. بدون شک مقامات ایرانی حاضر هستند تا در این زمینه تجربیات خود را با ما در میان بگذارند. امروز فکر میکنم با توجه به تعداد تحریمهایی که علیه فدراسیون روسیه اعمال شده است، ایرانیها هم اکنون تجربیات خود را با روسیه در میان میگذارند. در حال حاضر ساخت تسلیحات با دقت بالا تحت تحریمهای بینالمللی بسیار دشوار است؛ داشتن دانش، علم و متخصص کافی ضروری است و شاهد این موضوع هستیم که ایران تحت همین تحریم ها در زمینه های مختلف به موفقیت های زیادی دست یافته است.
45 سال پیش، نخبگان ایران به مخرب بودن همکاری بیشتر با غرب و بیهودگی "پروژه سرخ" شوروی پی بردند و راه خود را انتخاب کردند. از منظر ژئوپلیتیک، این انتخاب امروز از نظر تاریخی درست بوده و اتفاقات امروز مؤید آن است.
امان ساریف: کارشناس مسائل مذهبی
امروزه ایران در خط مقدم فرآیندهای غرب آسیا در خصوص حفاظت از قبله نخستین مسلمانان ( مسجد الاقصی ) قرار داشته است و تنها کشوری است که از فلسطین در مبارزه برای عدالت و پایان اشغال سرزمینهایش حتی در پلتفرمهای سیاسی بینالمللی حمایت قابل توجهی میکند. امروزه برخی کشورهای عربی سعی میکنند از اظهارات تند و حمایت آشکار خودداری کنند به این دلیل که از بد شدن روابط با شرکای غربی خود (آمریکا و انگلیس) میترسند. به این معنا، انقلاب اسلامی، کشور را به موضوع جداگانهای از سیاست بینالملل تبدیل کرد. به برکت آرمانهای انقلاب و مسیر تعیین شده، ایران امروز بر خلاف بسیاری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، حاکمیت خاص خود را دارد. در این زمینه، ایران با حمایت از فلسطینیها و حزب الله لبنان در نبرد با رژیم صهیونیستی، تصویری دارد که مخالفانش در منطقه نمیتوانند بر آن غلبه کنند. کاری که ایران امروز انجام میدهد توسط افرادی که ادعای رهبری در جهان اسلام را دارند، قابلیت انجام ندارد.
در عین حال، همه به خوبی میدانند که برخی کشورهای عربی که خود را دارای موقعیت ژئوپلیتیک و رهبری شریعت و مذهب در جهان میدانند در این جایگاه نیستند؛ به این دلیل که واقعیتی که در آن زندگی میکنند با واقعیتی که پارسایان متقی گذشته به آن فرا میخواندند و به آن تعلیم میدادند، دور است.
اینجاست که ناهماهنگی شناختی رخ میدهد. اسلام در خانوادهها، در قانون مدنی وجود دارد، اما در ژئوپلیتیک و در مسائل حفظ منافع امت اسلامی نیست. در حالی که ایران در مسائل ژئوپلیتیکی دارای نظرات کلیدی و اساسی است.
بنابراین به جرأت میتوان گفت که انقلاب اسلامی ایران تأثیر بسزایی بر موازنه قوا در منطقه داشته است و تمام آن نقشههای آمریکا و پروژه "خاورمیانه بزرگ" در عراق و سوریه اجرا نشد و این موازنه قوا البته توسط ایران تغییر کرد.
فارسها امروز نقش نخست را در تأثیرگذاری بر فرآیندهای غرب آسیا بر عهده دارند و این موضوع به این دلیل است که جمهوری اسلامی، زودتر از هر کشور دیگری، مراحل خودشناسی خود را طی کرده است، موقعیت ایران بر روی نقشه و در عمل حاکی از روابط نزدیکتر با کشورهای آسیای مرکزی است. این منطقه با ایران هماهنگیها و فرایندهای مشترکی را طی کرده است. همه چیز را جغرافیای طبیعی دیکته خواهد کرد و تا اینجای کار برآیند تحولات به نفع ایران، چین و روسیه است. هیچ فراری از جغرافیا وجود ندارد؛ شما میتوانید پروژههای مصنوعی مختلفی را ارائه دهید، اما جغرافیا خود را دیکته میکند.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: انقلاب اسلامی ایران کارشناسان روس آسیای مرکزی شوروی کشورهای آسیای مرکزی انقلاب اسلامی ایران اتحاد جماهیر شوروی منطقه آسیای مرکزی انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی آسیای مرکزی فدراسیون روسیه کارشناس مسائل جمهوری اسلامی آسیای مرکزی کشورهای عربی ایالات متحده غرب آسیا بین المللی بین الملل تحریم ها دو کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۳۶۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرهنگستان ظرفیتی برای دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین است
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید و در رفراندوم سال ۱۳۵۷ نظام جمهوری اسلامی ایران مستقر شد.اولین دستور کار شورای انقلاب و نیروهای انقلابی تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط مجلس خبرگان قانون اساسی بود. کسانی که آن روزها مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را دنبال میکردند نام یکی از نمایندگان با توجه به مسائل نویی که در سخنانش ارائه میداد، مورد توجه چهرههای علمی و اندیشهای قرار گرفته بود؛ سید منیرالدین حسینی.
هدف اصلی انقلاب اسلامی در مبارزات ضداستبدادی یا ضداستعماری خلاصه نمیشد؛ بلکه شروع یک تحوّل فراگیر برای اداره بهتر جهان ذیل جریان توحیدی نبی مکرم اسلام (ص) بود. اگر انقلاب اسلامی یک حرکت ملی، یا ضد استعماری بود، در مرزهای خود محدود میماند؛ حال آنکه با گذشت قریب به چهار دهه، توانسته است مرزهای خود را در نوردد و آغازی باشد برای حرکت به سمت حاکمیت اسلام بر تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی بشر در دوران ظهور حضرت بقیه الله (عج) و شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی
تعلق عمیق استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی به آرمانهای حضرت امام خمینی و عدم مسامحه و اهمال در جهاد فرهنگی، باعث شده بود تا آن استاد فقید در این دستاورد بزرگ (تولید منطق موضوعشناسی) که ظرفیتی بالاتر از تلاشهای امروزین جامعه علمی کشور برای تحقق اسلام در رفتار نظام دارد متوقف نشود زیرا با تولید منطق انطباق، مسألهای اساسیتری به نام «هماهنگی منطقها» (یا فلسفه منطقها) در مقابل او قرار گرفته بود.
به عبارت دیگر استاد حسینی الهاشمی در مرحله دوم از فعالیتهای علمی خود، نسبتِ بین «منطق انطباق» (ابزار جلوگیری از خطا در انطباق احکام کلی بر موضوعات برخاسته از تمدن مدرن) و دو منطق موجود در عرصه معارف حوزوی را موضوع دقتهای بنیادین خود قرار داد: «منطق صوری» که ابزار جلوگیری از خطا در تفکر بود و بکارگیری آن، اعتقادات حقه را نتیجه میداد و «منطق فهم از خطابات» که در علم اصول فقه تبلور یافته بود و به عنوان ابزار جلوگیری از خطا و انحراف در فهم بیانات شارع مقدس، استنباط قاعدهمندِ احکام عملی را میسر میساخت. واضح بود که هر یک از این منطقها بر اساس ضرورتهای عینیِ متفاوت از یکدیگر تولید شده بودند؛ ابتدا برای مقابله با حمله ملحدین به اعتقادات مسلمین، منطق صوری و فلسفه توسط اندیشمندان مسلمان بکار گرفته شد و در ادامه، علم اصول برای مقابله با قیاس، استحسان و استصلاح و فهم صحیح از بیانات شارع در عصر غیبت تدوین گردید و منطق انطباق نیز برای پیادهسازی احکام کلی رسالههای عملیه در نظام جمهوری اسلامی تولید شده بود.
اما این ضرورتهای عینی نمیتوانست یک هماهنگی علمی و انسجام تئوریک به این سه منطق ببخشد و آنها را براساس یک مبنای نظری به وحدت برساند و چنین خلأ قطعاً موجب ناهماهنگی در رفتار و عمل نظام اسلامی میشد. از اینرو، استاد سید منیرالدین حسینی در ابداعی بینظیر به بحث از «فلسفهی منطق» پرداخت و با طی یک سیر پژوهشی طولانی و پیچیده، به نقد و نقضِ «اصالت وجود» و «اصالت ماهیت» (در فرهنگ انتزاعی)، «اصالت ربط» (در فلسفه هگل) و «اصالت تعلق» (در فلسفه حاکم بر علوم کاربردی) همت گماشت و ضعف هر یک از این مبانی در تفسیر از «حرکت» و اصول عام آن (وحدت و کثرت، زمان و مکان، اختیار و آگاهی) و بالتبع ناتوانی آنها در هماهنگسازی منطقها را مدلل ساخت و «فاعلیت» را به عنوان مبنای تحلیل جدید از حرکت و بهمثابه حد اولیهی حاکم بر منطقها اثبات نمود. لذا بر این اساس، آن فقید سعید در فلسفه چرایی و فلسفه چیستی متوقف نشد بلکه توانست «فلسفهی چگونگی اسلامی» را نیز تأسیس کند و با دستیابی به قدرت تبدیل و بهینه معادلات عینی، زمینه را برای بیمهشدن نظام اسلامی در برابر «فلسفهی چگونگی مادی» که به جای اکتفا به مغالطه نظری و از طریق تنظیم شرایط پرورش اجتماعی، بشریت را در برابر مغالطه عینی سهمگینی قرار داده فراهم نماید.
دغدغه انقلاب فرهنگی در مسیر تمدن نوین اسلامی فرهنگستان علوم اسلامی قم از سال ۱۳۵۹ که توسط استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی در پی یافتن ملازمات وعده انقلاب اسلامی نسبت به «اسلام در عمل» بوده است، و در عمری به درازای خود انقلاب اسلامی، سیر توسعه دولت، جامعه و تمدن اسلامی را مورد مطالعه عمیق قرار داده تا برای توفیق هر چه بیشتر انقلاب اسلامی ایران، به دنبال یافتن راهکارهای مؤثر باشد؛ لذا از یک سو میتوان محور فعالیت فرهنگستان علوم اسلامی قم را یافتن «نرم افزار اداره» دولت و جامعه انقلابی در مسیر جامعهپردازی و تمدنسازی اسلامی دانست. اندیشه بنیادینی که سالها حرکت فرهنگستان را جهت دهی کرده این است که انقلاب شکوهمند اسلامی باید بتواند به عرصه فرهنگ و به ویژه فرهنگ تخصصی و بنیادی صادر شود، یا به تعبیر معهود در ادبیات انقلابی، انقلاب فرهنگی نیز علاوه بر انقلاب سیاسی در محیط تحت قیمومیت جمهوری اسلامی رخ دهد. در این نگاه، اسلامیت نظام و جریان اسلام در عمل، تنها از بُعد فرهنگی جامعه و اجزا و ارکان آن قابل استمرار است؛ وگرنه با دستیابی صرف به قدرت و دولت و اقتدار سیاسی و نظامی، استمرار اسلامیت نظام تضمین نخواهد شد؛ زیرا لایه فرهنگ جامعه میتواند همه اقتدارها را به ضد خود تبدیل کند و با اسم اسلام و تو خالی کردن آن از محتوا، ضد اسلام را توسعه دهد. توسعه و تعالی براساس آموزههای پیامبران انقلاب اسلامی و حکومت مبتنی بر آن، مدعی توسعه و تعالی براساس آموزههای پیامبران - و نه زندگی صوفیانه- است که امروزه قلوب کثیری را نیز در سراسر جهان به آرمان خود امیدوار کرده و در ایجاد انگیزه برای حرکت به سوی جهتی غیر از جهت دنیای مدرن، توفیق زیادی داشته است؛ اما برای تحقق جامعه غیرمادی ای، که چرخهای آن، ابزارهای میل به دنیای مادی نباشد، تنها انگیزههای سرشار کافی نیست و پیداست که با کلی گویی نیز نمیتوان از عهده چنین تکلیفی برآمد؛ بلکه باید به الگوهای واضح و مناسب اداره جامعه متعالی و مؤمنانه دست یافت.سوال اینجاست که در دستیابی به الگوهای اداره جامعه ایمانی، تا چه حد میتوان از الگوهای توسعه در نظامات مدرن غربی بهره برد؟ در اندیشه استاد سید منیر الدین حسینی در عین آنکه استفاده از الگوی دیگران در حالت اضطرار جایز است، ولی نکتهای را نیز نباید فراموش کرد که اگر نزاع ما با دنیا بر سر همین الگوهای زندگی است، باید حرف جدیدی را به جهانیان عرضه کنیم؛ در غیر این صورت حرکت انفعالی در مقابل دشمن، جز تضعیف مواضع نظام اسلامی در درازمدت نتیجهای نخواهد داشت. بی تردید اگر حرکت اثباتی آغاز شود و به نتایجی هم برسد، به سرعت، در میان کسانی که نگاه مثبتی به مدرنیته غربی ندارند، جایگاه خواهد یافت و موازنه قدرت جهانی را به نفع فرهنگ مذهب تغییر خواهد داد.
ما نمیتوانیم از یک سو قصد طراحی ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را براساس یک آرمان مشخص داشته باشیم و از سوی دیگر معادلات لازم برای چنین امری را از دستگاهی دیگر و با آرمانی متفاوت با مطلوب خود، به عاریت بگیریم. استاد حسینی الهاشمی معتقد بود: امروزه تهاجم بر اصل حیات اجتماعی اسلام مثل دوران مغول نیست که سر هر کوچهای میآمدند و با شمشیر و زوبین میایستادند و دستور به کفر میدادند؛ بلکه توسط «مدل ها» صورت میگیرد. «تهاجم عینی»، به وسیله «تصمیمگیری اجتماعی» واقع میشود! هر جامعهای، مسئولینی برای تصمیمگیری کلّ جامعه دارد که آنها درباره کل مقدورات جامعه، «تصمیم گیری» میکنند؛ اما «تصمیم سازی» برای تصمیم گیران به وسیله «مدل ها» انجام میشود. دنیای مدرن نیز همین ابزار را برای تهاجم به فرهنگ ادیان برگزیده است که «مدل اقتصادی» یکی از شاخههای آن است. البته «مدل» نیز در بالاترین سطح، همان «روش علوم» است؛ لذا به گزاف نیست اگر بگوییم تهاجم اصلی به اسلام از ناحیه علوم پایه صورت میگیرد که رکن اصلی روش علوم و مدلسازی در دنیای امروز است. استاد حسینی الهاشمی میگفت: «آن شش ماهی پس از تصویب قانون اساسی و پیش از اعلام انقلاب فرهنگی که شدیداً در رابطه با اصل موضوع ضرورت ابزارهای تئوریک برای پیاده کردن اسلام در جامعه فکر میکردیم، به اینجا رسیدیم که اصلاً تعریف علم نسبت به تعریف سابق آن تغییر کرده است؛ یعنی علم دارای مبنا، منتجه، نظام و سیستم است و تحقیق علمی به صورت فردی انجام نمیگیرد. آن موقع خیلی وحشت زده شده بودیم؛ زیرا به هیچ احدی نمیشد این حرف را بزنیم تا اینکه امام بحث انقلاب فرهنگی را در اردیبهشت ماه مطرح کردند …؛ ولی متأسفانه نهادها و شخصیتهای مسئول در آن زمان پس از اعلام انقلاب فرهنگی و تأکید حضرت امام (ره) بر اخذ علوم انسانی دانشگاهها از حوزه علمیه به ضرورت معادله تجربی جدید درباره علوم انسانی واقف نبودند و به ترمیم، از نوع پیرایش و زدودن شاخ و برگ زائد میاندیشیدند و هرجا را که مخالف با اسلام بود، میزدودند؛ یعنی به عدم مخالفت قطعیه (مخالفت صریح) باور داشتند، نه لزوم احراز موافقت قطعیه (تولید علم ازمبانی تا روشها و روبناها براساس منطق و اندیشه اسلامی)». استاد حسینی الهاشمی در جای دیگر میگوید: «تا زمانی که «انقلاب فرهنگی» در جمیع شئون محقق نشود، نمیتوان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم کشورهای دیگر مطمئن بود؛ چون ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالودههای آن رنگ دیانت دارد بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوییم آیا اولاً میتوان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا میتوان ادعا کرد که چنین تمدنی از آنِ ماست؟ درحالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفتهایم!».
با اعلام انقلاب فرهنگی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ و تعطیلی دانشگاهها تکاپویی جدی در فضای حوزههای علمیه و اساتید و دانشجویان انقلابی دانشگاهها آغاز و دیدگاههای مختلفی در زمینه نحوه پیگیری این مسئله مطرح شد. این موضوع همچنین مبدأ شکلگیری جریانهای فکری فرهنگی مختلف و نیز تأسیس نهادهایی چون ستاد انقلاب فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مراکزی آموزشی و پژوهشی همچون دانشگاه امام صادق (ع)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و… شد.
در چنین فضایی بود که مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی با توجه به دغدغههای قدیمیای که از دوران مبارزات دوران ستمشاهی نسبت به خطر انحراف و وابستگی علمی و فرهنگی انقلاب، به جریانهای مختلف غیراسلامی داشت و سپس با حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی «خلأ تئوریک نظام» را در «اداره جامعه براساس اسلام» دریافته بود، مسیری ویژه و بلندمدت را برای پیگیری مسئله انقلاب فرهنگی آغاز نمود.وی به کمک جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از تابستان ۱۳۵۹ سمینارها و مجامع علمی را برپا کرد که در نهایت به تأسیس رسمی «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی» با پیام مرحوم علامه طباطبایی (ره) و حضور حضرت آیت الله گلپایگانی منتهی شد که اکنون پس از قریب به سه دهه تلاش مستمر و با وجود فقدان بیانگذار فقید آن به مرور ثمرات آن در حال شکوفایی است. کد خبر 6083769